داستان
درباره وبلاگ

خستگی را تو به خاطر مسپار که افق نزدیک است و خدایی بیدار که تو را می بیند و به عشق تو همه حادثه ها می چیند ... که تو یادش باشی ...
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نقره ای و آدرس noghre.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 62
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 198
بازدید کل : 75729
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


نقره ای
چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, :: 10:46 ::  نويسنده : پرنیان       

      قلب ماسه ای

 

دخترک با دقت تمام داشت بزرگترین قلب ممکن را توی ساحل با یک چوب روی ماسه ها ترسیم می کرد.شاید فکر می کرد که هرچه این قلب را بزرگتر درست کند یعنی او را بیشتر دوست دارد!

بعد از اینکه قلب ماسه ای کامل شد ، سعی کرد با دستهایش گوشه هایش را صیقل دهد تا صاف صاف شود.شاید می خواست موقعی که دریا آن را باخودش می برد، قلب ماسه ای جایی گیر نکند.

از زاویه های مختلف به آن نگاه کرد، شاید می خواست آن را خوب بشناسد و مطمئن شود همان چیزی شده که دلش میخواست.

به قلب ماسه ای اش لبخند زد و از روی شیطنت یک چشمک هم به قلب ماسه ای هدیه داد.

دلش نیامد که یک تیر ماسه ای را به یک قلب ماسه ای شلیک کند.برای همین خیلی آرام چوبی که در دستش بود مثل یک پیکان گذاشت روی قلب ماسه ای.

حالا دیگر کامل شده بود و فقط نیاز به مراقبت داشت. نشست پیش قلب ماسه ای وبا دست آن را نوازش کرد و در سکوت به قلب ماسه ای قول داد تا همیشه مواظبش باشد.

برای اینکه باد قلبش را ندزدد،با دستهایش یک دیوارشنی دور قلبش درست کرد.

دلش می خواست پیش قلب ماسه ای بماند اما وقت رفتن بود. نگاهی به قلب ماسه ای کرد ورفت.

فردا صبح دخترک در راه برای قلب ماسه ای گلی چید و رفت به دیدنش. وقتی به قلب ماسه ای رسید، آرام همانجا نشست و گلها را پرپر کرد و روی قلب ریخت.

قلب ماسه ای با عبور چرخ یک ماشین شکسته شده بود...


نظرات شما عزیزان:

آتوسا
ساعت20:55---16 تير 1390
چه داستاني بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فریاد بی صدا
ساعت14:36---16 تير 1390
زیبا و غم انگیز بود دست گلت درد نکنه

masoud
ساعت13:28---15 تير 1390
سلام مرسی که نظر دادین درباره عشق

داستان قشنگی بود

بازم به وب من بیایین

خوش باشید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: